یادمه یه روز گفتش می مونی گفتم نه گفتش چرا گفتم تعهد می یاره گفتش خوب بیاره گفتم نمیدونم گفتش می مونی گفتم نه گفتش چرا گفتم دست خودم نیست گفتش دست کیه گفتم دست تو گفتش من نمی تونم یه روز اومد گفتش باید برم گفتم باید نداشتیم گفت بایدشو ماتعیین نمی کنیم گفتم مگه غیر ما هم کسی هست گفتش نمیدونم گفتم نمی مونی گفت مگه تو...

بگذریم دوباره این امتحان های ما هم شروع شد لای هیچ کدوم از کتاب ها رو باز نکردم برام دعا کنید بتونم تو این 20 روز این 6 تا درس رو بخونم نمی دونم چرا اینهمه واحد ورداشتم این ترم نکه خیلی بچه درس خونم

شکنه شدن برایم چه اهمیتی دارد

اگر عشق ورزیدن به تو درد و شکنچه است

یا اگر تو در عشقمان تقلب میکنی

آنچه اهمیت دارد شبها یی است که به تو ختم میشود

اگر چه تو در مقابل روحم را آزار میدهی