و من دوباره آمدم در پی رفتنی دیگر

زندگی جریان دارد با تکراری عذاب آور من آمدم،من آمدم تا دوباره بروم.  نمیدانم چرا هیچگاه نرسیدم و بر اثر جبری که هیچگاه  وجودش برایم قابل تعریف نبود دوباره مجبور به بازگشتم نمیدانم شاید  باید هدف را در همین آمدن و رفتن ها جستجو کرد کاش تو می دانستی تویی که نمی شناسی مرا کاش به هدف رسیده باشی.آیاتونیز در گیر این آمدن و رفتن ها شدی آیا تو نیز  با چشمانت بدرقه کردی  رفتن چشمانه غریبه  ای که تا دیروز آشنا ترین نگاه ها را به تو می کرد  نمی دانی چقدر حرف دارم که با تو بگویم با تو که نمی شناسمت ولی احساس راحتی عجیبی با تو دارم با تو که فقط با ا حساستت آشنایم آمدم که با تو جستجو کنم همه سوال های که به تنهایی نتوانستم حلشان کنم در دنیای مجازی که شاید هزاران بار از دنیای واقعیم حقیقی تر باشد امیدوارم این احساسی که من به شما دارم شما نیز نسبت به من داشته باشید