چند روز پیش داشتم یکی از شعرای مریم حیدرزاده رو واسه خودم خودم می خوندم یکدفعه یکی از بچه های کلاس رسید
وقتی شنید گفت "می خوای من برات همین جا مثل این شعر بگم" من که یکه خورده بودم گفتم خوب بگو اونم گفت نسبتا شبیه شعرای مریم بود ولی البته فقط از نظر ظاهر اونم فقط یکم
بهش هیچی نگفتم چون نمی فهمید که چیزی بگم من به این مو ضوع خیلی فکر کردم دیدم اینها بخاطر این مسخره میکنن که اولا فقط ظاهر شعر و می بینن و به معنی اون فکر نمی کنن ثانیا پیش خودشون فکر نمی کنن این شعرها رو یه دختری داره میگه که نمی تونه ببینه خلاصه اینارو گفتم که ارزش هر چیزی رو بفهمیم یه زره با خودمون صادق باشیم به نظرت مریم حیدرزاده دنیا رو قشنگ تر از خیلی از ماها ندیده
مثل اون موج صبوری که وفاداره به دریا
تو مهی مث حقیقت مهربونی مث رویا
چقدر تازه و پاکی مثل یاسای تو باغچه
مثل اون دیوان حافظ که نشسته لب تاغجه


نظرات 4 + ارسال نظر
نسترن یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:33 ق.ظ

به نظر من اگه آدم از چیزی خوششم نیاد نباید مسخره کنه

مرد تنها(نگاه) یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:42 ق.ظ http://shouka.blogsky.com

ورای وضعیت جسمی خانم حیدر زاده
شعرها ضعیف اند!
...دیدید؟
از سوی عامه
چه استقبالی شد؟

N یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:58 ق.ظ http://boy.blogsky.com

این مزایده وبلاگی رو از دست ندید

ارغوان یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:52 ق.ظ

همیشه اول باید معنی رو درک کرد بعد نظر داد ..درسته؟

تو هم زیا ناراحت نباش .بعضیا اینطورین دیگه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد